42-این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است:پلیدی پاکی پوچی
43-شرف مردم چون بکارت یک دختر است اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست.
44-چقدر دوست دارم این سخن مسیح را«از راه هایی مروید که روندگان ان بسیارند از راه هایی بروید که روندگان ان کم اند»
45-ادم بالاخره می میره حالا من به اسهال خونی بمیرم بهتره یا به خاطر حرفم.
46-چاپلوسی یونجه لطیفی است برای دراز گوشان دمبه دار خوشحال.
47-گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند.
48-پروانه ی شمع اگر هم چون مرغ خانگی نه برگرد شمع که در پی خروس می رفت زندگی در زیر پایش رام می گشت و اسمان بر بالای سرش به کام
49-من از دو کار نفرت دارم:یکی درد دل کردن که کار شبه مرد هاست و یکی هم از خود دفاع کردن برای تبرئه خود جوش زدن که کار مستضعفین است.شجاع به همدرد نیازمند نیستاز ناله شرم دارد.
50-برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن و یاس انسان امروزه یاسی است ناشی از اگاهی اش به خویش و خوش بینی انسان در تاریخ زاییده جهلش نسبت به خویش است.
51-زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.
52-دو پدیده را مردم یا عوام نمی تواند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند ان کس که شعور مذهبی دارد خیال می مند که شعور مذهبی هم دارد.
53-هر کس -نه تنها-به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست بلکه به میزان مجهولاتی که در عالم احساس میکند عالم است.
54-انسان به میزان برخوردهایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است.
55-برای اینکه قومی خوبسواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود.
56-چقدر این قفس برایم تنگ است من تاب تنگنا ندارم
57-بد است در برابر وحشی ترین تازیانه ها ،سکوت مردانه و غرور امیز مرد نباید بشکند ،در برابر هیچ دردی ،لب مرد به شکوه نباید الوده گردد من از نالیدن بیزارم.
سنگین ترین درد ها و خشن ترین ضربه های افرینش تنها می تواند مرا به سکوت وادارند
نالیدن،زاریدن،گله کردن،شکایت بد است.
58-ادمهایی که هیچ وقت احتیاج به تنهایی ندارند ،معمولا ادم های کم مایه ای هستند.
59-خدا برای تنهایی اش ادم افرید.
60-ایمان زاییده ای ایدوئولوژی ارزش دارد نه ایمان ارثی یا تقلیدی
61-عشق می تواند جانشین همه نداشته ها شود.
62-وقتی که بود نمی دیدم وقتی می خواند نمی شنیدم... وقتی دیدم که نبود وقتی شنیدم که نخواند.... 63-تنها دو جا است که هر کسی خودش است بستر مرگ و سلول زندان. 64-هر کس به میزانی که تنهایی نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است. 65-من تنهایی را از ازادی بیشتر دوست دارم 66-بد دردی است در انبوه خلق تنها بودن و در وطن خویش رنج غربت کشیدن 67-ادم ها همچون کوه ها همگی با همند و تنهایند. 68-در تمام عمرم جز تنهایی و تفکر و غم و عشق سر گرمی ای نداشته ام 69-من از سقف و نظم و تکرار گریزانم و سعادت خانوادگی تنها بر این سه پایه استوار است. 70-تو هر چه می خواهی باشی باش....اما ادم باش... 71-دنیا به اندازه ای که مرا برای همیشه پرکند ندارد. 72-مقلدها همیشه از اصلشان بیش تر افراط می کنند. 73-هر کس مظلوم است خودش ظالم را یاری کرده است. 74-همه بشرند اما بعضی ها انسان اند. 75-در مملکتی که فقط دولت حق حرف زدن دارد هیچ حرفی را باور نکنید. 76-سرنوشت کار خودش را می کند و ما ابزار نا اگاه اوییم 77-انجا که سخن از حقیقت است بحث از واقعیت بی جاست. 78-دلهره زنده ماندن زندگی را از یاد می برد. 79-هر کس ان چنان که در بیداری است خواب میبیند. 80-اگر پیاده هم شده سفر کنی در ماندن می پوسی. 81-مگر نمی دانی بزرگترین دشمن ادمی فهم اوست؟تا می توانی خر باش تا خوش باشی. 82-امروز گرسنگی فکر از گرسنگی نان فاجعه انگیز تر است. 83-پیش از انکه بیندیشی تا چه بگویی؟بیندیش که چه می گویم؟ 84-برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن 85-ادم وقتی فقیر میشه خوبی هاش هم حقیر میشه 86-انها که می دانند چگونه باید مرد می دانستند که چگونه باید زیست. 87-همه بدبختی های ما ناشی از این است نسل کهنه ی ما به تحجر مبتلاست و نسل جدید به هیچ و پوچ. |
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
1-اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست،او جانشین همه نداشتن های من است.
2-خدا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ،به بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کردم،سوگوار نباشم.
3-به زور می توان چیزی را گرفت اما به ذور نمی توان ان را نگه داشت.
4-ارزش وجودی انسان به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
5-اگر قادر نیستی خود را بالا ببری،همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.
6-هر کس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند،بدان گونه که احساسش می کنند هست.
7-وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ می کند پرهایش سفید می ماند،ولی قلبش سیاه میشود.دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.
8-دل های بزرگ و احساس های بلند،عشق های زیبا و پر شکوه می افرینند.
9-اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی ازار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن!در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
10-اکنون با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم.این زندگی من است.
11-وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستند. وقتی می خواستم ستایش کنم،گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن،گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن،گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید،می خواهم پیاده شوم.
12-به سه چیز تکیه نکن،غرور،دروغ و عشق.ادم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد.
13-زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق می ورزد.
14-خدایا به هر کس دوست می داری بیاموز
که عشق از زندگی کردن بهتر است،
و به هر کس دوست تر می داری،بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر است.
15-تا بی پناه نگردم،پناهم نخواهی داد
تا نیفتم،دستم را نخواهی گرفت.
16-وقتی عشق فرمان می دهد،
«محال»سر تسلیم فرود می اورد.
17-عشق در اوج اخلاصش به ایثار رسیده
و در اوج ایثارش به قساوت.
18-می دانم تشنه ای اما.....
اما این دریا را در کوزه نمی توان کرد.
19-تنهایی،ارمگاه جاوید من است
و درد و سکوت، همنشین تنهایی من!به پریشانی یک ارزوی اشفته چه می دانم چگونه از تنهایی اتاق گریختم عشق فراتر ازانسان و فراتر از خدا نیز هست و ان دوست داشتن است.
20-دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا بلندترین قله عشق های بلند،پایین نخواهم اورد
کلمات کلیدی:
زن عشق می کارد و کینه درو می کند...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ....
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است
کلمات کلیدی: