21-شنیدم سخن ها ز مهر و وفا،لیک ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
22-غریقی در توفان تنها مانده است اخرین فریاد های خسته اش که تو را می خواند-بشنو،بشتاب او را دریاب
23-همچون شمع که در گریستن خویش،قطره قطره می میرد ذوب می شوم و محو می شوم و پایان می گیرم24-چه دشوار شده است دم زدن!در این جا که هر درختی مرا قامت تفنگی است و صدای هر گامی غمم!25
-تو میدانی که من از میان همه نعمت های این جهان،ان چه را برگزیده ام و دوست می دارم تنهایی است.26
-ای که تو ان من دیگرمیای که تو ان توی دیگرتم زاد سفر برگیر و قدم در راه نهکه من در پایان راه بی صبرانه منتظر رسیدن توام.26-ای که هوای من شده ایدم زدن تو در حیات من است!27
-انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت:بی نهایت لجن،بی نهایت فرشته28
-ان گاه که تقدیر واقع نگردید از تدبیر نیز کاری ساخته نیست.29-مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد امد.30-اساسا«خوشبختی»فرزند نامشروع«حماقت»است.31-اگر توانستی «نفهمی»می توانی خوشبخت باشی.32-جامعه دو طبقه دارد:1-طبقه ای که می خورد و کار نمی کند2-طبقه ای که کار می کند و نمی خورد.33-چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها به این مردم اسایش و خوشبختی بخشیده است.34-تمام بدبختی های ادم مال این دو کلمه است یکی داشتن و یکی خواستن.35-چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها بهتر است.36-کیست که تنها ارزوی همیشگی اش در این جهان باشد که تنها چیزی را که از این جهان ارزو میکند از دست بدهد.37-ان ها که از در می ایند و می روند چهار پایان نجیب و ساکت تاریخ اند حادثه ها را تنها کسانی در زندگی ادمی افریده اند که از پنجره ها بیرون جسته اند و ....یا به درون پریده اند.38-چقدر دعا می کنم که:بعضی اصوات را نشنوی بعضی رنگ ها نبینی بعضی افکار را نفهمی بعضی حالات را حس نکنید.39-با همه چیز در امیز و با هیچ امیخته مشودر انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.40-وقتی در صحنه حق و باطل نیستی وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی هر کجا که خواهی باش چه در نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است.
نوشته شده توسط
سحرشفیعی
90/4/12:: 8:57 صبح
|
() نظر