سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! دوستی ات را محبوب ترین چیزها نزدم گردان . ترس از خودت را ترس بارترین چیزها برایم قرار ده و با شوق دیدارت، نیازهای دنیا را از من ببُر و هر گاه چشمْ روشنی اهل دنیا را از دنیایشان قرار دادی، چشمم را با عبادتت روشن کن . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
تنهایی
درباره



تنهایی


سحرشفیعی
پیوندها
منطقه و جهان آبستن حوادث خوش یمن
هم نفس
KING OF BLACK
سفیر دوستی
.: شهر عشق :.
فرق بین عشق و دوست داشتن
هگمتانه
مشاوره - روانشناسی
دانشجویان ورودی 85 زمین شناسی خواف
دانلود هر چی بخوایی...
Dark Future
Manna
مردود
جام جهان نما
گروه اینترنتی جرقه داتکو
زمزمه ی کوچه باغ شاه تور
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
گروس سرای آشنا
ایرانی یعنی عشق
اصولی رایانه
پرسپولیس
کلبه ی عشق
راهی به سوی اینده
ایرانیان ایرانی
باشگاه پرواز
سکوت پرسروصدا
عاشق دربدر
نبض شاه تور
صل الله علی الباکین علی الحسین
متالورژی_دانلودکده ی مهندسی متالورژی Rikhtegari.ir
غلط غو لو ت
آزاد اندیشان
وبلاگ هواداران محسن یگانه
شهد
من + تو = ما
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
الکتروتکنیک
جیگر نامه
سه ثانیه سکوت
شهدا شرمنده ایم
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان
محبت و عشق
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
پسری ازنسل امروز
شقایق.......گل همیشه عاشق
عسل....
جبهه مدیریت
ایران در پیچ و خم تاریخ
خریدار غروب
عاشقانه
فروشگاه اینترنتی نشریه ی دوستی شعبه یک
عشق نردبانی برای لمس رویا ها
یکی بود هنوزهم هست
شاخه شکسته
چاوش ( چه خبر از دنیا ؟؟؟؟)
عاشق تنها....
رویاهای یک عاشق
نیروی هوایی دلتا ( آشنایی با جنگنده های روز دنیا )
music 90
یه دختر تنها
تنهایی من
دیار غم
حروفهای زیبای انگلیسی
آبی های لندن
جوجواستان
علاقه به کف پا و فلک
پلنگ صورتی
روژمان

در تمام مسیر طولانی که خود را همراه آن کرده بودم
تسلیم دوست داشتنهایم شدم و هزاران بار بغض خود را در گلوی خود حبس کردم
تو در دلم جوانه زدی و زیستی اما به خواست من ,و حال من به این زیستن خاتمه میدهم
دل گمراهم بوی عطر عشق تو را ناخواسته و ندانسته به سوی من آورد
فکر میکردم در پاییز هم می توان جوانه زد اما این بار ساقه های محبت در دل من خشک و سیاه شدند
قلب عاشقانه ام را چه بی رحمانه سوزاندی
لحظه های سبز و شیرین مرا چه ناعادلانه به سیاهی و تلخی کشاندی
همیشه بر آن بودم که از عشق زیبایم برای همگان بخونم
و فریاد برآرم که چگونه عاشق دوست داشتنت بودم
اما هرگز این خروش عشق را در دل من باور نداشتی
حالا دیگر شرمگین این دل خود شدم.... براستی چرا تورا ساختم ؟؟؟؟

 

 چرا تورا ساختم ؟
چرا ترانه های عاشقی را برای تو سرودم؟
حال دیگر عشق من خفته است, دستانم دیگر دستان گرمت را طلب نمی کنند
وای بر من که چگونه در حسرت دوست داشتنت سوختم
وای بر من که چگونه شب و روزم را آلوده ی تو کردم
چه ناگاه بانگ نفسهایت را برایم خاموش کردی
چه ناگاه شیشه ی دلم را با غرورت شکستی
و چه  ناگاه  مرا در آتش عشق بی فروغت سوزاندی
رهایت کردم,رهایت کردم که دیگر در قفس قلبم اسیرو درمانده نباشی
عشق تو را برای خود یک خاطره ی جاویدانه ثبت خواهم کرد
یقین داشته باش که دیگر سرزمین تشنه ی دلم را با وجود تو سیراب نخواهم کرد
و گلهای زیبای باغچه ی عشقم را دیگر با نگاه تو آبیاری نخواهم کرد
تقدیر را اینگونه برایم رقم زدی می توانست زیباتر از این باشد
غنچه ایی در حال شکفتن باشد اما تو خواهان آن نبودی
دیگر نمی مانم,می روم ,میروم و آن کلبه عاشقی و آن غروب پاییزی را با تمام زیبائیهایش به تو می سپارم
پس رهایش نکن بگذار بپاس عشقی که به تو داشتم این خاطرات برای همیشه زنده بماند
هرگز شوق سفر را با من نداشتی ... و هرگز مرا همراهی نکردی
نمیدانم خانه عاشقی کجاست و به کدامین سو باید رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سحرشفیعی 90/5/31:: 8:51 صبح     |     () نظر