کلمات کلیدی:
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم
تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...
عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت
این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،
نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم
تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...
همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،
به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...
به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،
به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام
و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....
به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،
به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است
بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،
تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم
نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،
بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،
تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،
نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...
قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،
زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !
کلمات کلیدی:
میدانستم عاشق بارانی ، آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ، تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد این اشکهای من است که بر روی تو میبارد آسمان با دیدن چشمهای من می نالد عشق همین است و راه آن نفسگیر باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش، دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی با تو بودن یعنی همین ، یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین عزیزم خیلی دوستت دارم ، تنها همین احساس است که در دل دارم این کلام جاودانه را از من بپذیر ، در روزی که قلبم درونش غوغاست ، این احساس صادقانه را از من بپذیر ، در روزی که حال من حال خودم نیست
کلمات کلیدی:
عشقم برای تو ، احساسم برای تو ، زندگی ام برای تو ، من هیچ نمیخواهم!
با قلب و احساس من بازی کن ، این قلب سرگرمی تو....
تو شاد باش ، من میسوزم ، تو بی خیال باش ، من میسازم....
در راه عشق تو مثل آتش سوختم و اینک نیز تنها خاکسترم بر جا مانده است....
خاکستری که تنها با باد محبت و عشق تو دوباره شعله ور خواهد شد....
در راه عشق تو چه سختی هایی کشیدم ، چه شکنجه هایی دیدم ،چه غم
و غصه هایی چشیدم ، و چه اشکهایی که نگو برای تو ریختم ، غرورم را شکستم
و از همه گناههایت گذشتم ، همه اینها فدای آن قلب بی وفای تو....
از آن سو تو از عشق سرد شدی ، از این سو من در عشق تو میسوختم
از آن سو تو بیخیال این دل عاشق من بودی ، از این سو من لحظه به لحظه
به یاد تو و دلتنگ تو بودم .........
این دل من برای توست هر چه میخواهی آن را بشکن ، بشکن تا من نیز
همچنان بسوزم ... سوختن در اتش عشق تو به من گرمای
یک زندگی پر از امید را میدهد....
تودر آن سو در آسمان به ستاره هایی که چشمک میزنند نگاه کن
من نیزدر این سو با حسرت به تو نگاه می اندازم و در حسرت آن
روزهایی مینشینم که در کنار هم بودیم ، عاشق هم بودیم ، و هیچکس
مثل ما همدیگر را دوست نمیداشت!
عزیزم تو با آرامش زندگی کن تا من نیز با آرامش تو عاشقانه زندگی کنم....
اگر با شکستن این دل من ، دیدن ان لحظه که در عشق تو میسوزم و
با عشقت میسازم تو را آرام میشوی ، حرفی نیست دلم را بشکن و با آن بازی کن .....
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: